بهار 88
سال نو مبارك خونه مامان بزرگ بعد از سال تحویل پيك نيك با دوستای مامانی رفته بودیم زاغون (ویلای یکی از دوستای مامانی) و تو تنها مردمون بودی فراز كاميون سوار اینم کامیونی که عاشقشی فيلسوف كوچولو همیشه عینک بابا را برمیداشتی و میزدی به چشمت پيك نيك ...